به آرزوهای کوچک از دست رفته ات
و ترانه های ساده از یاد رفته ام
سوگند
که من هنوز
همان کودک دلواپسی هستم که روز و شب
پشت آن پنجره ی بسته ی سبز
رخساره ی جذاب تو را از دور میدیدم
و عذابم میداد
بغض کمرنگی که در نی نی شیرین نگاهت
جا نداشت
غم تو
شعرمن
و هنوزی که در افسانه ی تو
غرق است دلم
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0