دلبستن به دروغ
نقدر دوستش داشت که نمی تونست جای اونو با هیچ کسی عوض کنه
آخه دروغای دلنشینش آنقدر به دلش نشسته بود
که نمی خواست جای دروغای اونو با هیچ واقعیتی عوض کنه
آنقدر بش اعتماد داشت که نمی تونست خیانتشو باور کنه
ولی آخرش که رفتنش را دید
آنقدر شکست که هیچ کس نتونست باور کنه که اونم یه روزی قلبی داشته
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0