تو رنجه بودی ز دیدن من ولی سفر را بهانه كردی
مرا در این غم ز پا فكندی اسیر آه شبانه كردی
به روزگاران چو عندلیبی با یاد رویت ترانه خواندم
به وقت رفتن به تیر غمها گلوی ما را نشانه كردی
اگر ز دستم به جان رسیدی و گر محبت ز من ندیدی
مرا ببخشا خطا ز من بود تو ای پریرو خطا نكردی
نشانی از ما دگر نجویی، بهانه بس كن چرا نگویی
كه رنجه بودی ز دیدن من ولی سفر را بهانه كردی
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0